یه گردش مادر و دختری تو عصر بهاری و خوردن عصرونه
بدون عنوان
بدون عنوان
این عروسک رو تا آخر 4 ماهگی خیلی دوست داشتی بعد یهو ازش دلزده شدی!!!!
شبها سر ساعت منتظر اومدن بابا هستی؛ وقتایی که بابا شبکاره اینجوری تا آخر شب نق میزنی
بدون عنوان
عسلکم توی چهار ماهگی تازه یاد گرفتی که غلت بزنی؛ با بابایی خیلی جوری و بلند بلند براش می خندی؛ می تونی یه چند دقیقه ای خودت رو سر گرم کنی؟ با همه خیلی مهربونی واسشون لبخند می زنی؛ هر دو ساعت میخوابی و باید تو خواب بهت شیر بدم وگرنه تو بیداری اصلا شیر نمی خوری؛ شیر خوردنت نیم ساعت طول میکشه منم تو ای فاصله تو تلگرام به دوستام سر میزنم یا مطالب جدید در مورد نی نی ها میخونم؛ بزرگترین استرسم تو این ماه غلت زدنت تو خواب شبه؛ شبها ساعت 12 می خوابی تا 8 صبح دوبار هم بینش بیدار میشی؛ البته اگه گرمت بشه صدبار بیشتر بیدار می شی؛ غذای سرلاک رو برات شروع کردم که بخاطر شیرین بودنش دوس نداشتی( قربون دخترم بشم که از الان عاقله و می دونه چی براش خوب نیست😜...
نویسنده :
مامان شورانگیز
11:27